شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل
تـقـدیم دوست کـردم، هـفـتاد مـاهـپـاره تنها به روی دستم،ماندهست،یک ستاره با دستهای بـسـته، خوانَد قـنوت ایثار با چـشم نـیـمبـازش،بر من کـند نظاره
شـیــران کـارزارم، رفـتـنـد از کـنـارم باشد همه سپاهم این طفـل شیـرخـواره
نه اشک تا بگـریـد،نه شـیـر تا بنـوشد نه نور یک نگاهش،نه تاب یک اشاره
امروز در نهـادم،شد تازه داغ محـسن کآوردهام به همراه،یک محسن دوباره دوش از عطش نخفته،با دوست راز گفته احیا گـرفـته تا صبح در بین گـاهـواره
ای حرمله ندیـدی،وقتی که زه کشیدی جـوشید خون قـلبم،از این گـلوی پـاره
تنها نه چندروزی تا صبح روزمحشر بر این شهید گریند،ارض وسما هماره «میثم»ز خون اصغر تکمیل شد شهادت بـایـد بر اوگـرفـتـن هـر روزیـادواره